شطرنج

داستان شطرنج

جزوه كوچكی به زبان پهلوی ( فارسی میانه ) باقی مانده كه در آن یكی از داستانهای مربوط به پیدایش شطرنج را می توان دید .
چند داستان كهن درباره اختراع شطرنج داریم كه این جزوه كوچك یكی از آنها را در بر دارد.  خلاصه این داستان چنین است :


در زمان خسرو انوشیروان دانایان هند شطرنج را ساختند و آنرا همراه چند دانا به دربار انوشیروان خسرو پسر قباد فرستادند و گفتند : چنان كه شما خود را برتر از ما و سرور ما می دانید باید دانایان شما هم از دانایان ما بالاتر و بهتر باشند . اینك این شطرنج اگر توانستید آن را بشناسید و رازهای آن را بگوئید ما باجگزار شما می شویم و اگر نه شما باید به ما باج بپردازید و زیر دست ما باشید.

دانایان دربار كه حلّ مسئله شطرنج را دشوار یافتند ، چهل روز مهلت خواستند و در این مدت هم نتوانستند شطرنج را شرح دهند . روز چهلم بزرگمهر كه جوان ترین وزیر و دانای انوشیروان بود به پاخاست و گفت این شطرنج را چون میدان جنگ ساخته اند كه دو طرف با مهره های خود با هم می جنگند و هر كدام خرد و دوراندیشی بیشتری داشته باشد ، پیروز می شود . آنگاه بزرگمهر وسیله بازی دیگری را نشان داد و گفت اگر شما این را پاسخ دادید ما باجگزار شما می شویم و اگر نتوانستید باید باجگزار ما باشید . این وسیله تخته نرد بود .

دانایان آن سرزمین از توضیح نرد درماندند . آنگاه بزرگمهر گفت در این بازی بر خلاف شطرنج كه در آن خرد و دور اندیشی كار ساز است ،  تصادف  و سرنوشت دخالت دارد و مسیر بازی را تصادف تعیین می كند و خرد آدمی در آن كاركرد كمتری دارد .

آنگاه بزرگمهر با دانایان هند شطرنج بازی كرد و چند بار از ایشان برد . به این ترتیب دانایان هندوستان پذیرفتند كه باجگزار ایران باشند .

معماهاي جالب

- بازي شطرنج باچند نفر به طور هم زمان :


پسربچه اي به نام علي را در نظر ميگيريم كه در دبستان درس ميخواند و استعداد رياضي فوق العاده اي دارد ولي بازي شطرنج را بتازگي آغاز كرده و تنها مي داند مهره ها را چگونه بايد حركت داد . در عوض 2 فرد دبيرستاني به نامهاي محسن و حسن ، افرادي هستن كه اميدهاي بزرگي براي شطرنجند و شطرنج بازان بزرگ آنها را مي شناسند و براي پيروزي به آنها ارزش قايلند .وقتي اين سه نفر دور هم جمع بودند و در مورد شطرنج صحبت ميكردند محسن و حسن روايت كردند كه چگونه استادان بزرگ شطرنج بدون هيچ زحمتي با 40 تا 50 نفر به طور هم زمان شطرنج بازي مي كنند .علي بلافاصله گفت : من همين حالا حاضرم در مقابل 2 نفر به طور هم زمان شطرنج بازي كنم ، نمي خواهيد با من بازي كنيد ؟؟
محسن و حسن مات و مبهوت شدند كه چگونه يك بچه دبيرستاني ، كه تازه با حركت مهره ها آشنا شده به خود جرات ميدهد تا 2 شطرنج باز قوي و پر تجربه را به مبارزه دعوت كند .علي پيشنهاد كرد تنها اجازه بدهيد نحوه انتخاب مهره ها براي بازي با من باشد.اما حسن قبول نكرد و مهره خود را انتخاب كرد و بعد علي انتخاب كرد و بعد محسن انتخاب كرد . محسن گفت : علي عزيز ، اگر تو بتواني دست كم در برابر يكي از ما 2 نفر شكست نخوري من حاضرم كلاه خودم را بخورم .در پايان مبارزه خطري جدي كلاه محسن را تهديد ميكرد و تنها بعد از آن كه علي از قرار اوليه و حق خود صرف نظر كرد ، كلاه محسن سالم ماند و خود محسن از خورد آن معاف شد . علي چگونه توانست دست كم در يكي از بازيها از شكست خود جلوگيري كند ؟؟علي در بازي تكي با هر كدام از آن دو شكست ميخورد اما حالا توانست يكي از آن دو را شكست دهد چگونه ؟؟در ضمن فرد چهارمي هم وجود نداشت كه علي را راهنمايي كند !!!!!!!

معمای دوم:
- در يك مهماني كه من در آن شركت كرده بودم جز من كه فقط با يك نفر ديگر دست دادم هر يك از مهمانان با سه نفر ديگر دست داد. پرسش اول : ايا شما ميتوانيد دست كم تعداد حاضران در اين مهماني را حدس بزنيد؟ پرسش دوم:ايا تعداد شركت كنندگان در اين مهماني ميتواند ۲۱ نفر باشد؟

معمای سوم:

- احتمالا تا به حال ايستادن يا نشستن بر روي چهار پايه اي كه طول پاهايش مساوي نيست تجربه كرده ايد.و لق زدن ان شما را هم كلافه كرده است. حالا فكر ميكنيد سه پايه هم ممكن است لق بزند؟