بدقولی
چند سالی پیش از این گرد آمدیم ما این میان
تا کنیم علم و هنر از بهر این مردم عیان
یک نفر خط خوشش را بر رخ ما می کشید
شخص دیگر دائما دنبال دانش می دوید
یک نفر رایانه کار ماهر و هوشیار بود
دیگری شعر خودش را در بر ما می نمود
طنز پرداز عجیب و بی رقیبی داشتیم
صفحه بند بذله گو و بس غریبی داشتیم
در نهایت مردمی با این چنین علم و ادب
سعی می کردند نمایند یک خبرنامه طلب
گشت در فکر و کلام این جماعت مطلبی
که بگنجانیم این اقلام را در مکتبی
یک نفر دانش بیاورد و نشاندش روی خط
یک نفر هر چه نوشتیم را به هم می داد ربط
فرد بعدی تایپ می کرد حرف ها را بی رقیب
تا نماند این میان از هرچه غیرت بی نصیب
روزگار پر شر و شور و قشنگی داشتیم
ما دبیر علمی و فرهنگی خوب و زرنگی داشتیم
رهنمایی می شدیم از هر فراسوی جهان
قدرت و نیروی ما مانند شیران جوان
ما مدیر و سردبیر پر جلالی داشتیم
تا به هر کس می رسیدیم هم سوالی داشتیم
الغرض که همتی بود و جهادی بس بزرگ
سعی ما در ملت دائما آمد سترگ
ما خبر کردیم جهان را که پس از یک یا دو ماه
می شود این یک خبرنامه همی خوب و به راه
حالیا ده روز شد، صدها و صدها روز شد
در نهایت نشریه در کار ما بهروز شد
نشریه آمد به دنبال خبرنامه به کار
در همان موقع خبرنامه هنوزم بی قرار
منتظر گشتیم ما تا یک از این دو رو شود
جوجه اردک ناگهان پر واکند تا قو شود
رنگ موهامان بشد همرنگ دندانهایمان
منتظر گشتم که بینم از فلان کارم نشان
همرهان هی آمدند و هی دمادم رفته اند
هرچه دیدند بعد رفتن صورت خود تفته اند
هر که آمد این میان و خبری از جد ندید
الفراری گفت و با سرعت ز پیش ما دوید
رو سیه گشتیم در پیش جماعت ناظران
هر که می آمد سراغی می گرفت از کارمان
ای هوار از دست بدقولی امان و صد امان
که دگر هرگز برای کارمان نبود زمان
جان من یکسال مانده از رفاقت بینمان
دل ما خواهد که بینیم آخرش به عینمان
ما تلاش خود به روی دایره بگذاشتیم
منتظر تا فصل خوب داشت و برداشتیم
زود باش تو ای رئیس این قبیله زود باش
کفش هایت را به پا کن حالیا چون رود باش
بال های ما کنون بگشاده و آماده است
گر نجنبی تو بدان این بال ها افتاده است
لااقل بگذار از ما هم بماند رد پای
گرچه نامردان برند اقسام ما را زیر لای
بعدها ما زین زمانه یاد بسیاری کنیم
یادها زین روزگار خوب بیداری کنیم
در نهایت بعد کلی راه رفتن با عصا
آرزو دارم بگویم با صدایی بس رسا
قول ما هم قول بود ای مردم بی حوصله
ای همان مردم که گفتید انجمن بی حاصله
سروده شده در روز ۷/۲/۱۳۸۶ ساعت ۶ شب